جدول جو
جدول جو

معنی تنظیف کردن - جستجوی لغت در جدول جو

تنظیف کردن
تمیز کردن، پاک کردن، نظیف کردن، نظافت کردن، رفت وروب کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از توصیف کردن
تصویر توصیف کردن
زاب نمودن زاب شمردن زاباندن ستودن صفات چیزی را بیان کردن، ستودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنظیم کردن
تصویر تنظیم کردن
نظم دادن بسامان کردن مرتب ساختن، بهم پیوسته کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکلیف کردن
تصویر تکلیف کردن
بگردن گذاشتن کاری سخت را بعهده کسی گذاشتن، موظف ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
بیدار کردن بیداراندن آگاهاندن، ادب کردن، گوشمالی توجیدن بیدار کردنهوشیار ساختن، آگاه کردن، گوشمال دادن مجازات کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنجیس کردن
تصویر تنجیس کردن
پلید نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلطیف کردن
تصویر تلطیف کردن
لطیف کردن زیبا ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
معرفی کردن شناساندن، آگاهانیدن، حقیقت امری را بیان کردن، ستودن تمجید کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعظیم کردن
تصویر تعظیم کردن
احترام کردن بزرگ داشتن، سر را بعلامت احترام خم کردن خدمت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصنیف کردن
تصویر تصنیف کردن
نوشتنن، سرودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخفیف کردن
تصویر تخفیف کردن
سبک کردن سبکبار ساختن، کاستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعریف کردن
تصویر تعریف کردن
باز گفتن، بازگوکردن
فرهنگ واژه فارسی سره
نظم دادن، منظم کردن، بسامان کردن، مرتب کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از تنظیم کردن
تصویر تنظیم کردن
يعدّل
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از تنظیم کردن
تصویر تنظیم کردن
Adjust, Modulate, Regulate, Set, Tune
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تنظیم کردن
تصویر تنظیم کردن
ajuster, moduler, réguler, définir, accorder
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از تنظیم کردن
تصویر تنظیم کردن
ajustar, modular, regular, establecer, sintonizar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تنظیم کردن
تصویر تنظیم کردن
регулировать , модулировать , настраивать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تنظیم کردن
تصویر تنظیم کردن
anpassen, modulieren, regulieren, einstellen, stimmen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تنظیم کردن
تصویر تنظیم کردن
налаштовувати , модулювати , регулювати , налаштувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تنظیم کردن
تصویر تنظیم کردن
dostosować, modulować, regulować, ustawiać, stroić
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تنظیم کردن
تصویر تنظیم کردن
调整 , 调节 , 设置
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تنظیم کردن
تصویر تنظیم کردن
ajustar, modular, regular, configurar, sintonizar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تنظیم کردن
تصویر تنظیم کردن
regolare, modulare, impostare, accordare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تنظیم کردن
تصویر تنظیم کردن
ปรับ , ปรับแต่ง , ควบคุม , ตั้งค่า , ตั้งค่า
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از تنظیم کردن
تصویر تنظیم کردن
menyesuaikan, memodulasi, mengatur, menyetel
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از تنظیم کردن
تصویر تنظیم کردن
ترتیب دینا , ترتیب دینا , سیٹ کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از تنظیم کردن
تصویر تنظیم کردن
সমন্বয় করা , নিয়ন্ত্রণ করা , নিয়ন্ত্রণ করা , সেট করা , সুর ঠিক করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از تنظیم کردن
تصویر تنظیم کردن
kurekebisha, kudhibiti, kupanga
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از تنظیم کردن
تصویر تنظیم کردن
ayarlamak, modüle etmek, düzenlemek, ayar yapmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از تنظیم کردن
تصویر تنظیم کردن
조정하다 , 조절하다 , 설정하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از تنظیم کردن
تصویر تنظیم کردن
aanpassen, moduleren, reguleren, instellen, afstemmen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از تنظیم کردن
تصویر تنظیم کردن
להתאים , לווסת , להסדיר , להגדיר , לכוון
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از تنظیم کردن
تصویر تنظیم کردن
समायोजित करना , विनियमित करना , नियंत्रित करना , सेट करना , सुर सेट करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از تنظیم کردن
تصویر تنظیم کردن
調整する , 調整する , 規制する , 設定する
دیکشنری فارسی به ژاپنی